networkrankwork

سایت کامپیوتری

networkrankwork

سایت کامپیوتری

ده کلید برای تقویت روحیه



1. خود را بشناسید.
امروز پیشنهاد سقراط در قرن پنجم قبل از میلاد که در آن متنی بر خودشناسی ارائه شد و به قوت خود پابرجاست . اهداف ، احساسات و محدودیت های خویش را بشناسید و با آرامش با آن ها برخورد نمایید. خواه از طریق مطالعه ، خواه از طریق اندیشیدن و تفکر ، سعی کنید بعضی راه هایی را که باعث شناخت شما از خودتان می شود و این که چه چیزهایی شما راخوشحال می کند پیدا کنید. چنانچه به این توصیه عمل کنید ، بهتر قادر به کنترل زندگی و مشکلات پیش رو خود خواهید بود.

2. به خودتان ارزش دهید و به خود اعتماد داشته باشید.
ممکن است سخت به نظر برسد اما سعی کنید رفتارتان گویای این باشد که از خودتان محافظت می کنید. حتی اگر همیشه احساس عدم اعتماد می کنید ، برخورد مردم با شما متاثر از رفتار و پوشش شماست . بنابراین خود ارزشی و خود اعتمادی را به نمایش بگذارید تا احترام را برای شما به ارمغان بیاورد.

3. بیش از حد توان تان کار کنید.
همه با سخت کوشی خواهان تامین امنیت و رفاه خانواده مان هستیم . اما مهم این است که تعادل را در زندگی حفظ کنیم.
معمولا آن چه از نظرمالی دنبال می کنیم با آن چه که تحقق می یابد یکسان نیست. اگر برای شما تامین معاش مهمتر از صرف وقت با عزیزان یا لذت بردن از زندگی است ، بهتر از تعیین اولویت ها بازنگری کنید. سعی کنید برقراری تعادل را از کسی که بین زندگی شغلی و خانوادگی اش این توازن را ایجاد کرده بیاموزید یا این که با خانواده یا دوستانتان راجه به تاثیرات شغلی تان بر روی آن ها صحبت کنید.

4. از افراد منفی دوری کنید.
از ارتباط مسموم که شما احساس ناراحتی ، عصبانیت یا نا امنی می کند اجتناب کنید. حتی المقدور ارتباط خویش را با کسانی که برای شما افسردگی به ارمغان میاورند به حداقل برسانید ، کسانی که اکثرا محبت های دریافتی را بدون پاسخ می گذارند و یا کسانی که دائما از شما انتقاد می کنند. صداقت سخنان چنین افرادی را مورد ارزیابی قرار دهید تا ببینید که میزان حقایق موجود در سخنانشان تا چه حد بر اساس ارتباطی مثبت و خوش بینانه است. اگر کسانی شما را تحت فشار روانی قرار می دهند صریحا از آن ها بخواهید شما را رها کنند.


ده کلید برای تقویت روحیه



5. مثبت فکر کنید.
سعی کنید از حداکثر توانایی هایتان استفاده نمایید و به قدرت خود اتکا کنید. علایق شخصی تان را با مطالعه و رفتن به کلاس توسعه دهید. علایق جدید را به کارگیرید. همه ما بخشی از اوقاتمان را از دست داده ایم اما افراد موفق از شکست هایشان درس گرفته اند و مغلوب شکست شان نشده اند. اگر شما توانایی هایتان را به خوبی افزایش دهید و نقش مثبتی داشته باشید واقعا قادر به تغییر موقعیت های منفی به موقعیت های مثبت خواهید بود.

6. ورزش ، ورزش ، ورزش.
یک رژیم غذایی مناسب و قدری فعالیت بدنی روزانه ، اعم از این که پیاده روی آرام باشد یا کار بیرون ، فشار و اضطراب را تخفیف می دهد و روحیه را شاداب نگه می دارد. ورزش و تمرینات بدنی افراد را از احساس برتری طلبی رهایی و توانایی های سرکوب شده ذهن را ترقی می دهد.
همین امر منجبر به جلوگیری از افسردگی می شود. برای اشخاص متفاوت ورزش های مناسب آنها وجود دارد. تمرینات کششی و یوگا برای تخفیف فشار بسیار مناسبند. بعضی تمرینات نیز می توانند به رفع عصبانیت کمک کنند البته ورزش بیرون از منزل فواید مضاعفی دارد. نور ، آفتاب در بهبود روحیه و تخفیف افسردگی کمک موثری محسوب می شود.

7. بخشی از اوقاتتان را تنها بگذرانید.
لذت بردن از جمع دوستان و تنهایی دو بخش از زندگی اند که برای تقویت روحیه بسیار مهم اند. علاوه برگذارندن 20 دقیقه در حمام ، گوش دادن به موسیقی یا خروجی از منزل یه قصد لذت بردن از طبیعت ، زمانی را برای لذت بردن از تنهایی خویش صرف کنید . چنانچه این امر را سخت یافتید ممکن است با توسل به اجتماع از مشارکت در موضوعات مهم دوری کنید.

راه های تحقق مشتری مداری


1. مشتری در نگاه اول خود ظاهر « آراسته ، مرتب ، منظم و تمیز » کارکنان و محلی که در آن وارد می شود را می سنجد و هر چقدر این ظاهر آراسته تر باشد ، تشویش های درونی مشتری کمتر و کمتر می شود و جای خود را به آرامش و احساس رضایت خواهد داد.
2. وجود کالاهای « مورد نیاز» مشتری در واحد خدماتی می تواند اطمینان وی را به آن واحد افزون کند . وقتی مشتری را برای نداشتن کالایی از خود دور می کنیم ، یقینا برگشت او را به سوی خود با تردید جدی مواجه می کنیم . مشتری در فضایی رفت و آمد خواهد داشت که آرامش فکری او را به هم نریزد و یقینا صداقت کارکنان و مدیران و تلاش آنان برای حفظ این آرامش فکری ، او را در مراجعات بعدی جدی تر خواهد کرد. تا آن جا که امکان دارد باید درخواست های مشتریان خود پاسخ «بله» داشته باشیم.
3. برای مشتریان « کیفیت خدمات » مهم ترین عامل مراجعه به یک واحد خدماتی است . مدیرانی هستند که این کیفیت را برای مشتریان خود « تضمین » کنند. مشتری شاید بتواند برخورد تند کارمندان را تحمل کند ، شاید بتواند اتلاف زمان را نادیده بگیرد ، اما یقینا نمی تواند ار « کیفیت کار » به سادگی بگذرد. او حتی حاضر است بهای بیشتری بپردازد. ، مشروط به این که « کیفیت » خدمات ارائه شده را برایش تضمین کنند.


راه های تحقق مشتری مداری


4. برای مشتری « قیمت » و « بهای » خدمات ارائه شده مهم است. مشتری قبل از این مه موسسه شما بیاید، یقینا به چند موسسه دیگر سر زده است و کما بیش از نرخ های بازار آگاه است. او ضمن اینکه کیفیت کا را مد نظر دارد ، مایل است که « بهای » کیفیت اراده شده مناسب بوده و با وضعیت مالی وی سازگار باشد.

5. مشتری انتظار دارد در حداقل « زمان » خدمات ارائه شده به وی صورت گیرد و از طولانی شدن زمان هراس داشته باشد. به خصوص مشتریانی که از راه دور مراجعه می کنند. و به ناچار برگشت آن مسیر را باید بپذیرند. از این رو ایجاد یک چرخه کاری مناسب که در آن بتوان از اتلاف وقت جلوگیری کرد خواسته درونی مشتریان است. در این چرخه دو اصل سرعت و دقت انجام کار و توالی خدمات مهم است . مدیران واحد های خدماتی برای آن که بتوانند مشتریان را راضی نگه دارند باید برای ایجاد این چرخه همت گمارند و از کارکنانی استفاده نمایند که مفهوم زمان را به خوبی درک کنند.
6. دستیابی مشتریان به رده بالاتر می تواند مشتری را برای مراجعات بعدی مصمم تر کند . وقتی در مشتری این اعتماد را به وجود بیاوریم که در صورت لزوم می تواند رده های بالای مدیریت موسسه را به راحتی ملاقات کند حرف های خود را با آن ها در میان بگذارد ، یقینا او را در موسسه خود تثبیت کرده ایم.
7. ایجاد تحول و تنوع در محیط کاری بر اساس « پیشنهاد » مشتریان ، آن ها را در همکاری با موسسه ترغیب کرده و با این کار آن ها خود را جزئی از موسسه خواهند پنداشت . مدیرانی که دیدگاه مشتریان ناراضی را با اهمیت هر چه بیشتر پیگیری و مطالعه می کنند و سعی به اجرا در آوردن آن ها دارند ، از جمله مدیران موفقی هستند که راه پیشرفت و نفوذ در دل مشتریان را یافته اند.
8. رضایت همکاران عامل اصلی برای رضایت مشتریان است. هر گاه در یک موسسه کارمندان از میزان رفاه و دستمزد خویش ناراضی باشند. بدون شک همان میزان نارضایتی را به مشتریان انتقال خواهند داد . مدیران باید سعی کنند به رضایت کارکنان همان قدر اهمیت بدهند که به رضایت مشتریان اهمیت می دهند ، هیچ موسسه ای بدون کارکنان راضی نمی تواند قدم به وادی رضایت مشتریان بگذارد .
9. به طور کلی می توان گفت ایجاد روح اعتماد و صداقت در محیط کار از پارامتر های استوار مشتری مداری است و باید به این نکته ایمان بیاوریم کهبه رضایت مشتریان ما وابسته است و بدون حضور مشتری ما هم نخواهیم بود.

100 ایده ی بازاریابی

یده های کلی


1- نگذارید روزتان بدون پرداختن به حداقل یک فعالیت بازاریابی شب شوم.


2- درصدی از درآمد ناخالص خود را به عنوان بودجه سالانه بازاریابی تعیین کنید.


3- هر سال اهداف خاص بازاریابی را تعیین و هر سه ماه یک بار آنها را ارزیابی و تنظیم کنید.


4- یک پوشه برای نگهداری ایده های بازاریابی اختصاص دهید.


5- هر روز و هر ساعت کارت ویزیت را همراه تان داشته باشید.


6- یک سنجاق سینه شخصی با آرم شرکت تان طراحی کنید و در جلسات به کت خود بزنید.





بازار هدف


7- نسبت به تحولاتی که شاید روی بازار هدف، محصول یا استراتژی بازاریابی شما تاثیر بگذارد، هوشیار باشید.


8- مطالعات تحقیق بازاریابی درباره حرفه، صنعت، محصول و گروه های بازار هدف خود را بخوانید.


9- آگهی های رقبای خود را گردآوری کنید و با مطالعه آنها، اطلاعاتی درباره استراتژی، ویژگی ها و مزایای محصولات آنها به دست آورید.


10- از مشتریان بپرسید چرا شما را انتخاب کردند و خواستار توصیه هایی برای بهبود کیفیت شوید.


11- از مشتریان سابق بپرسید چرا شما را رها کردند.


12- بازار جدیدی شناسایی کنید.


13- به یک فهرست پستی مربوطبه حرفه تان بپیوندید.



توسعه محصول


14- یک خدمت، تکنیک یا محصول جدید ارائه دهید.


15- نسخه ای ساده تر، ارزان تر یا کوچک تر از محصول یا خدمت خود پدید آورید.


16- نسخه ای شکیل تر، گران تر، سریع تر یا بزرگتر از محصول یا خدمت خود ارائه دهید.


17- خدمات خود را به هنگام کنید.





آموزش، منابع و اطلاعات


18- یک تیم مشاوره در زمینه بازاریابی و روابط عمومی مرکب از همکاران و صاحبان کسب و کارهای مشابه را گرد هم آورید و به تبادل اندیشه و مسائل صنفی بپردازید.


19- برای کارکنان خود یک صندوق پیشنهادات بگذارید.


20- در سمینارهای بازاریابی حضور یابید.


21- کتاب های بازاریابی را بخوانید.


22- مشترک نشریات مکتوب و اینترنتی بازاریابی شوید.


23- هر ماه یک جلسه بازاریابی با کارکنان خود بگذارید تا درباره استراتژی و وضعیت بازار بحث کنیدت و ایده های تازه بگیرید.


24- به انجمن یا سازمان های مرتبط با حرفه تان ملحق شوید.


25- یک پوشه را برای یافتن طراح، نویسنده وسایر حرفه ای های بازاریابی کنار بگذارید.


26- یک مشاور بازاریابی جهت همفکری استخدام کنید.


27- «سفری خلاق» به شه ریا کشوری مترقی داشته باشید تا تکنیک های بازاریابی آنجا را یاد بگیرد.



قیمت گذاری و پرداخت




28- ساختار قیمت گذاری تان را تجزیه و تحلیل کنید و ببینید کجای آن نیاز به اصلاح و تنظیم دارد.


29- به مشتریان امکان دهید با کارت اعتباری پرداخت کنند.


30- به مشتریان ثابت، تخفیف دهید.


31- شگردهای معامله پایاپای را بیاموزید. به اعضای برخی باشگاه ها، گروه های حرفه ای و سازمان ها در مقابل تبلیغ محصولات و خدمات شما در نشریاتشان تخفیف بدهید.


32- برای «پرداخت های سریع» و نقد، تخفیف قائل شوید و از مشتریان ثابت به صورت قسطی پول بگیرید.



ارتباطات بازاریابی


33- برای مشتریان کنونی و بالقوه تان یک خبرنامه منتشر کنید.


34- بروشوری از محصولات و خدماتتان را چاپ کنید.


35- همراه بروشورهای خودیک برگه نظر سنجی بگنجانید که پول تمبرش را پرداخته اید. بدین ترتیب می توانید بازخورد ارزشمندی از مشتریان دریافت کنید.


36- یادتان باشد کارت ویزیت درون جعبه کارایی ندارد، حتما آن را پخش کنید. به هر مشتری بالقوه دو کارت ویزیت و بروشور بدهید تا یکی را نگه دارد و دیگری را به دوستانش بدهد.


37- برای هر کدام از بخش های بازار هدفتان یک کارت ویزیت و بروشور خاص طراحی کنید، (مثلا یکی برای سازمان ها و نهادهای دولتی و یکی برای کاسب و کارها و مصرف کنندگان)




38- یک پوستر یا تقویم با آرم شرکت تان چاپ کنید و به مشتریان هدیه بدهید.


39- روی سر برگ، برگه های فاکس یا صورتحساب، شعار یا جمله ای در وصف فعالیت خود به چاپ برسانید.


40- در بروشورهای خود نظرات مثبت مشتریان درباره کالا و خدمات خود را به چاپ برسانید.


41- یک فهرست پستی جدید را امتحان کنید. اگر به ثمر ننشست، آن را به فهرست های کنونی پست مستقیم خود بیفزایید یا به فکر کنار گذاشتن فهرستی بیفتید که توقعات شما را برآورده نمی کند.


42- برای بازاریابی به شیوه پست مستقیم از پاکت های رنگی یا بزرگ استفاده کنید یا نامه هایی را روی کاغذ سفید بدون خط بفرستید تا کنجکاوی گیرنده را برانگیزد.



رابطه با رسانه ها


43- از انتشارات نشریات جدید متوجه شوید تا اخبر خود را به رسانه و فرد مناسب بفرستید.


44- در روزنامه های عادی یا اقتصادی و نشریات تخصصی مطلب بنویسید.


45- مقاله ای به قلم خود چاپ کنید و نسخه های آن را برای همکارانتان بفرستید.


46- در تنظیم اخبار فعالیت شرکت خود کوشا باشید و آنها را به موقع و چندین بار برای مطبوعات ارسال کنید.


47- یکصدمین، پانصدمین یا هزارمین مشتری خود را در مطبوعات معرفی کنید.


48- یک جایزه سالانه به راه اندازید و آن را در بوق و کرنا کنید.مثلا می توانید به بهترین کارمند سال شرکت یا سازمان خود جایزه بدهید.


49- در زمینه رسانه و روابط عمومی آموزش ببینید یا مطالبی درباره آن بخوانید.


50- در برنامه های رادیویی و تلویزیونی حضور یابید.


51- در مورد صنعت یا تخصص خود سفارش یک برنامه تلویزیونی بدهید و آن را به شبکه محلی خود بدهید تا به عنوان یک برنامه عادی پخش کند.


52- نامه ای به سردبیر روزنامه یا مجله محلی تان بنویسید و او را به ناهار دعوت کنید.


53- اخبار خود را همراه عکس مربوطه به مطبوعات بفرستید.


54- مرتبا روزنامه ها ومجلات را برای یافتن فرصت های روابط عمومی بخوانید.


55- برای مطبوعات مقالات «راهنما» درباره حوزه تخصصی کسب و کارتان بفرستید.


56- در صنعت خود تحقیق کنید و پس از کشف یافته ای مهم، آن را در اختیار مطبوعات بگذارید.



خدمات مشتری و رابطه با مشتری




57- از مشتریانتان بخواهید که بازگردند.


58- تماس های تلفنی مشتریان را بدون قوت وقت پاسخ دهید.


59- روی دستگاه پیامگیر تلفن، اطلاعات مهم مانند ساعات کار شرکت، مکان و فرد پاسخگو را ضبط کنید.


60- روی دستگاه پیامگیر تلفن، پیامی به یادماندنی یا «نکته روز» را ضبط کنید.


61- برای مشتریانتان نمایش یا هر رویداد جالب دیگر را سازماندهی کنید یا بلیت تئاتر و سینما و ... برای شان بفرستید.


62- در دفترتان با حضور مشتریان یک سمینار برگزار کنید.


63- تشکرنامه های دستنویس خوش خط برای مشتریان بفرستید. می توانید برای جشن تولدشان یا سایر مناسبت های سال، کارت تبریک ارسال کنید.


64- مقالات جالب را کپی کنید و همراه کارت ویزیت و بروشورتان برای مشتریان کنونی یا بالقوه بفرستید.


65- بخشی از وب سایت خود را به مشتریان اختصاص دهید.


66- گاهی دکور محل ملاقات خود با مشتریان را از نو طراحی کنید.



شبکه رابط ها و تبلیغ دهان به دهان


67- به یک اتاق بازرگانی یا سایر سازمان های مرتبط بپیوندید.


68- بروشور خود را برای اعضای سازمان هایی که عضویتشان را دارید، بفرستید.


69- در ایام تعطیل، میهمانی تجاری بگیرید.


70- پس از شرکت در یک همایش، برای شرکت کنندگان آن نامه بفرستید.





تبلیغات


71- در فصل هایغ اوج= فعالیت تجاری برای کسب و کارتان تبلیغ کنید.


72- یک شماره تلفن راحت و به یادماندنی بگیرید.


73- برای سایت اینترنتی خود، آدرس بیادماندنی انتخاب کنید و آن را در کلیه ارتباطات بازرگانی قید کنی

د.

74- از طریق پست مستقیم، کسب و کار خود را مشترکا با سایر حرفه ای ها تبلیغ کنید.


75- در یک دایرکتوری ویژه یا کتاب زرد تبلیغ کنید.


76- به منظور دستیابی به بازارهای خارجی، آگهی دو یا چند زبانه چاپ کنید. این آگهی را در نشریه ای پرمخاطب قرار دهید.


77- به مشتریان خود هدایای تبلیغاتی نظیر خودکار، پد ماوس یا ماگ بدهید.


78- درون پاکت نامه یا مرسولات پستی، چیزی برجسته بگذارید تا کنجکاوی گیرنده تحریک شود.


79- مقابل پیاده روی دفترتان به کمک لیزر یک پیام تبلیغاتی بتابانید.


80- برچسب های جالبی برای نصب روی شیشه اتومبیل طراحی و بین مشتریان توزیع کنید.


81- آگهی های خودرا کد گذاری و نتایجشان را دنبال کنید.


82- تابلو ساختمانتان وتابلوهای راهنمای داخلی و خارجی آن را بهبود ببخشید.


83- اگر فکر می کنید آرم شرکت شما منسوخ شده، آن را از نو رنگ آمیزی کنید.


84- حامی مالی یک مسابقه ورزشی یا برنامه رادیویی و تلویزیونی شوید.





رویدادهای ویژه


85- در نمایشگاه های مربوط به حرفه تان، حتما یک غرفه بگیرید.


86- همراه سازمان های غیرانتفاعی، مانند موسسات حمایت از کودکان معلول، اسپانسر یک برنامه یا ضیافت شوید.


87- در دبیرستان ها سخنرانی کنید وبه دانشجویان درباره حرفه آینده شان توصیه کنید.


88- خیابانی در منطقه جغرافیایی تان انتخاب و اعلام کنیدکه نظافت آن را سازمان یا شرکت شما برعهده می گیرد. رهگذران با دیدن نام وآرم شما، متوجه اقدام پسندیده تان خواهند شد.


89- بخشی از وقت و پول خود را به سازمان های خیریه یا غیرانتفاعی اختصاص دهید و نتایج آن را در مطبوعات به چاپ برسانید.


90- یک سی دی یا فیلم آموزشی درباره خدمات خود تهیه کنید.


91- کتاب تالیف کنید.



ایده های فروش




92- روزنامه ها ونشریات تخصصی را برای به دست آوردن فرصت های تازه تجاری و آگاهی یافتن از عزل و نصب های شرکت ها بخوانید.


93- شعارها و استراتژی های بازاریابی تان را به اطلاع وکیل، حسابدار، بانکدار، تعمیرکارغ وکانون تبلیغاتی تان برسانید و بدین ترتیب نیروی فروش خود را به رایگان گسترش دهید.


94- ساعات فعالیت خود را افزایش دهید.


95- حتی در ایام تعطیل گروهی را جهت ارائه خدمات به مشتریان اختصاص دهید.


96- نمونه های محصولات خود را در دفترتان به نمایش بگذارید.


97- به مشتریان سابق تلفن بزنید یا برای شان نامه بفرستید تا آنها را دوباره جذب کنید.


98- از طریق اینترنت سفارش بگیرید.


99- به مشتریان اینترنتی خود اطمینان دهید که سیستم امنیتی سایت شما قابل اعتماد است.


100- از زمان پاسخگویی به سفارش ها بکاهید و روند سفارش مجدد را تسهیل کنید.

20 قانون طلایی موفقیت در کار و تجارت

1- حتی رئیس هم باید آستین هایش را برای کار کمی بالا بزند.
زیردستان خـود را وادار بـه انـجـام کـاری نـکنید که خودتان تاکنون انجامش نداده اید یا رغبتی به انجام دادنش ندارید. اگر رئـیس یا سـردسته گروهی هسـتـیـد باید خودتان سرمشق و الگوی دیگران قرار بگیرید ، آنگاه دیگر کسی در انجام کار با شما بحث نخواهد کرد.
2- اندکی شـانـس و اقبال، بهتر از کوهی از دانش و خردمندی است.
شما هر قدر هم که زیرک و باهوش باشید لحظاتی در زنـدگـی وجـود دارند که باید خودتان را آماده رویـارویـی بـا آنـهـا کـنـیـد. حتـی یـک مـرد خـردمند و دانا نیز پاهایش روی یخ لیز می خورد. هیچگاه اهمیت زمان و مکان مناسب انجام کارهایتان را دست کم نگیرید.
3- در ازای هر سخنی که می گویید، اجـازه دهید دشمنتان (یا رقیبتان) 10 سخن بگوید.
هر قدر کـه شـما بـا سخنان خود اطلاعاتی را برای رقیب یا دشمنتان آشکار و افشا کنید، وی قدرت بیشتری برای ضربه وارد کردن و صدمه زدن به شما در اختـیـار خواهد داشـت. بگذارید رقیبتان سخن بگوید چون داشتن «اطلاعات» قدرت است و آن که اطـلاعات دارد می تواند ویرانگر باشد.
4 - پول نقد، پول نقد است حتی اگر از شکم فیل بیرون بیاید.
زمانی که شما اسکناس در دست دارید هیچ «اما» و «اگر»ی وجود نخواهد داشت : تـنها پول نقد است که وجود دارد. چک همیشه در معرض بـرگـشـت خـوردن است و کـارت اعتـباری هـم مختص آدم های زودباور؛ اما پول نقد همواره پول نقد است.
5 - هیچگاه 100% هیچ چیز را برای هیچکس برملا نکنید.
اگر خیال دارید میلیونر شوید بهتر است هیچگاه تمام جزئیات برنامه و نقشه خود را به کسی نگویید. همواره چیزی را نزد خودتان نگاه دارید. اگر مجبور به افشای آن شدید تنها 75 تا 90 درصد آن را برملا سازید. همان 10%از شما حفاظت خواهد کرد (و همچنین ضمانت می کند که آن ایده متعلق به شماست).
6 -هنگام خشم و عصبانیت، تصمیم نگیرید.
آدم های باهوش و محـتـاط نیک می دانند که برای درست اندیشیدن به آرامش ذهن  نیاز دارند. هنگامی که عصبانی  هستید، از روی خشم  و غضب ، و نـه از روی مـنطق صحبت خواهید کـرد. احـسـاسـات و هیـجـانات خـود را کنترل کنید . این یکی از مهمترین قوانین است. زمانی که عصبانی  هستید تهدیدهایی می کنید که قادر به عملی کردن آنها نیستید یا تصمیماتی اتخـاذ می کنید که در آیـنده پشیمانی به بار خواهند آورد.

7- مرد است و قولش.
هیچگاه نباید زیر قولتان بزنید. همواره سر قول و حـرفـتان بمانید ( البته بهتر که هیچگاه قولی به کسی ندهید ولی معلوم است که بعضی ها نـمـی تـوانـنـد جـلوی خودشان را بگیرند). درست زمانـی که طرف مقابل دیـگر بـه شـما اعـتـماد  نـداشـته باشد همان لحظه است که او را از دست داده اید.
8- دهانـتـان را بـسـتـه نـگاه داریـد و اگـر مـجبور به گفتن دروغ هستید، ساده و مختصر بگویید!
اگر حـرف و سـخن خـوشـایـند و جـالبـی بـرای گـفتن ندارید بهتر است که اصلاً هیچ چیز نگویید. حتـی اگـر حـرفـی بـرای گـفـتـن داریـد آن را بـازگـو نـکنید چرا که سرانجام سبب افشای موضوعی می گردد که فردی که از آن مطلع می گـردد، قادر است از آن برای ضربه وارد کردن به شما استفاده کند. اگر دهانتان بـسته باقی بماند، اشتباهات همان جایی خواهند رفت که دایناسورها رفتند.
9- بهترین روش برای جاخـالی دادن از تیرهای رقبا آن است که هیچگاه در تیررس آنان قرار نگیرید.
هرگز خود را در موقعیت های دردسر ساز قرار ندهید. (هیچـگاه با رقیب سرسخت خود در یک محل قرار نگیرید تا او نتواند مستقیماً سر شما را نشانه بگیرد.)
10- حواستان را جمع کنید: گاهی اوقات رقبای شما وقتی می بینند که توان مقابله منصفانه با شما را ندارند ، قوانین بازی را به نفع خود تغییر می دهند یا کلاً آنها را نقض می کنند.
اشخاصی که همواره خواهان پیروزی هستند گاه به جای رعایت قوانین بازی ، از قوانین جانبی و میان بر استفاده می کنند.
11 - هرگز خیانت و خائن را به آسانی نبخشید.
برخی عادت دارند از گناه  و تقصیر گناهکار به راحتی بگذرند و او را مورد بخشش قـرار دهنـد، که این عمل باعث ترغیب فرد خاطی به تکرار عمل خویش خواهد شد.
12- هـرگـاه مـردد بـودید کـه آیا بهتر است دشمنتـان از شـمـا هراس داشته باشد یا آنـکـه مـورد احـترامش باشید همیشه گزینه ترس را برگزینید
.
محترم بـودن فـوق الـعـاده عالی است امـا عـنـصر ترس بهتر از آن است. ترس  بازدارنده بهتری نسبت به مورد احترام بودن است چون دشـمـن را در مسـیر خـود متوقف می کند.

13- کنار هر مرد موفقی یک زن موفق وجود دارد.
هر مردی برای کسب موفقیت  به پایداری و استقامت یک زن بزرگوار نیاز دارد. یک مرد بدون خانواده، یک مرد کامل نخـواهد بود. در مـقـابـل، یـک هـمـسر بـد و نـامـنـاسب شـما را از شکوفایی استعدادها و قابلیت هایتان باز می دارد.
14- هیچ چیز پایدار و همیشگی نیست.
به خاطر بسپارید : از عشق  گرفته تا ثروت ، مـوفقیت در تجارت ، زیبارویی و حتی موهای پرپشت سرتان ، هیچ یک پایدار نخواهند ماند.
15- هرگاه به نبرد کسی می رویــد، همیشه ضربه اول را شما بزنید ، و چنان محکم و با قدرت هم بزنید که به ضربه دیگری نیاز نداشته باشید.
هنگامی که منازعه و درگیری اجنتاب ناپذیر است ، همیشه اولین ضربه را شما وارد کنید. با ایـن عـمل دشـمـن و حـریف را غافلگیر می کنید و اگر ضربه شما به اندازه کافی محکم و کاری باشد، می توانید دشمنتان را کاملاً کله پا کنید.
16- هـرگـاه خـواسـتید اقدام به انجام کاری کنید، همواره مدت زمان مـحـقـق گشـتن آن را بیشتر، و پاداش و ثـمـره آن را کمتر برآورد کنید.
حـتـی بـهترین طرح ها و نقشه ها ممکن است بی ثمر و نافرجام گردد. اغـلـب اوقـات مـا به مـنـظور دسـتـیابـی  بـه خـواسـتـه هایمان ملزم به تلاش و کوشش هستیم و این بدان مفهوم است که همواره باید صبور  و شـکیـبا  باشیم. دست بالا گرفتن کار و دست کم گرفتن پاداش آن سبب می گردد شما هیچگاه مأیوس و ناامید نشوید.
17- دوستانتان را نزدیک خود نگاه دارید، دشمنانتان را نزدیکتر.
مردم همیشه در درک این گفته دچار سوء تفاهم می شوند، یـعنی می پندارند باید رفاقت صمیمانه ای با دشمنانشان داشته باشند. امـا واقعیت آنست که شما باید منتـهـای تـلاش خـود را بکنید تا اعمال و حرکات دشمنانتان را تحت نظر خویش داشته باشید. مثلاً ترتیبی بدهید که از اقدامات وی آگاهی داشته باشید، افکارش را پیش بینی کنید و از نـقـاط ضعفش کمال استفاده را ببرید.
18- برای «پول درآوردن» باید پول خرج کرد.
اگر پولی را خرج می کنید و بعد هزینه آن پول  ، سود بیشـتـری را عایدتان خواهد کرد، پس نگران پول خرج کردن نباشید. اگر ایده ای برای تجارت و کسب و کار دارید ، از بـانک وام بگیرید. بـه کارمندان خود حقوق و دستمزد شایان توجه بدهید، بـرای مـشـاوره با متخصصین و جویا شدن از رهنمودهایشان پول پرداخت کنید. به این ترتیب اگر شـما کـاسـب یـا تـاجـر بـاهـوشـی بـاشـیـد همیشه در اوج خواهید بود.
شما هر قدر هم که زیرک و باهوش باشید لحظاتی در زنـدگـی وجـود دارند که باید خودتان را آماده رویـارویـی بـا آنـهـا کـنـیـد. حتـی یـک مـرد خـردمند و دانا نیز پاهایش روی یخ لیز می خورد.
19- «متمرکز بودن» و «پشتکار» دو عنصر حیاتی موفقیت هستند.
اگر شما به خودتان ایمان داشته باشید هیچ چیز نمی تواند سـد راهتان شود. حـتی جملات دلسرد کننده نزدیکترین کسانتان نیز نخواهد توانست شما را از حرکت باز دارد.
20- هیچکس شکست ناپذیر نیست.
ثروت نمی تواند ضامن شکست ناپذیری و وفـاداری باشد. کـافی اسـت کمی مغرور و از خود راضی شوید آنگاه خواهید دید که نزدیکترین دوستانتان نیز از شما روی برمی گردانند.

12نشانه موفقیت در کسب وکار

1. وقتی به تعطیلات رفته‌اید، باز هم شرکت‌تان درآمد کسب می‌کند.


وقتی به تعطیلات می‌روید و شرکت‌تان همچنان پولساز است، یعنی شما واقعا یک شرکت به راه انداخته‌اید و فقط صاحب شغل نیستید. پریگ آرنوف‌ـ‌فن از شرکت ماونز و موگولز می‌گوید: «من شرکت خودم را ده‌سال قبل شروع کردم. من و شوهرم در جشن تولد چهل‌سالگی‌ام یک ماه به تعطیلات رفتیم.من واقعا نمی‌دانستم که وقتی پس از یک ماه بازگردم،‌ آیا هنوز کسب‌وکاری برایم باقی مانده است یا نه. اما وقتی بازگشتم، دیدم نه تنها شرکت در غیاب من باقی مانده، بلکه حتی پیشرفت هم کرده است.»


2. در صدر نتایج جست‌وجو هستید.


شاهراه‌های اصلی عصر دیجیتال موتورهای جست‌وجویی همچون بینگ، گوگل و یاهو هستند. برخی از صاحبان کسب‌وکار احساس می‌کنند وقتی در صدر نتایج جست و جوی موتور جست‌وجوی محبوبشان ظاهر شوند، دیگر کارشان ردیف شده است. بیل ادوارد از شرکت کستل‌اینکز می‌گوید: «وقتی اسم شرکت به اولین صفحه‌ جست‌وجوی گوگل رفت، فهمیدم که دیگر کسب‌وکارم موفق خواهد شد.»


3. شما زندگی مشتریان را تغییر می‌دهید.


اغلب کسب‌وکارهای کوچک در جست‌وجوی‌این هستند که با کسب‌وکارشان در جهان تغییر‌ایجاد کنند. وقتی یک مشتری برایتان نامه می‌نویسد و از تغییراتی که در زندگی‌اش داده‌اید، سخن می‌گوید، می‌توانید مطمئن باشید که تغییری در جهان‌ایجاد کرده‌اید.


دکتر گرگ ماگور از شرکت ریوجنریتیو می‌گوید: «بعد از آنکه محصول قطره‌ چشمی خود را برای رفع خشکی چشم ارائه دادیم، یکی از مشتریان به من زنگ زد تا بابت ارائه‌‌این محصول از ما تشکر کند. او گفت که محصول ما زندگی‌اش را تغییر داده است.»




4. مشتریان شما را به راحتی پیدا می‌کنند.


آدم‌هایی که نمی‌شناسید و هرگز با شما ارتباطی نداشته‌اند، اکنون در حال خرید محصولات شما هستند. شاون، از شرکت استراتوس پرپ می‌گوید: «وقتی برای اولین بار دیدم کسی در سایت ما ثبت نام کرده و از خدمات ما استفاده می‌کند که هیچ یک از اعضای تیم وی را نمی‌شناختند، فهمیدم بالاخره به لحظه‌ موعود نزدیک شده‌ایم.‌ این‌ایده که کسی که بدون دانش پیشینی نسبت به شرکت قانع شده باشد کار ما خوب است و روی آن سرمایه‌گذاری کند، بسیار عالی است.»


5. می‌دانید که تنها نیستید.


این یعنی، وقتی دست آخر بفهمید که بسیاری از صاحبان کسب‌وکار با همان مشکلاتی دست و پنجه‌نرم می‌کنند که شما.


ژیل سالزمن، از شرکت فاوندیگ مامز می‌گوید: «200 نفر از زنان تنها شش ماه پس از به کار انداختن شرکت به جمع مادران کارآفرین ما اضافه شدند. داشتم لیست عضویت‌ها را چک می‌کردم و ابتدا امیدوار بودم هفت هشت تایی سر و کله‌شان پیدا شود، اما در آن لحظه که عدد 200 را دیدم، می‌دانستم که دارم حقیقتا به جایی می‌رسم.»


6. مشتریان به شما ارجاع می‌دهند.


بزرگ‌ترین تعریف و تمجید وقتی است که یکی از مشتریان‌تان شخص دیگری را به شما و کسب‌وکارتان ارجاع دهد. توکر روبسون از شرکت سی.دی.ال هلپرز می‌گوید: «وقتی نخستین مشتری عمده‌ مدیر ارشد اجرایی شرکت به من گفت که ما در کسب‌وکارمان بهترین هستیم و هر کمکی از دستش برمی‌آید خواهد کرد تا مشتریان جدیدی پیدا کنیم، فهمیدم موفق شده‌ایم.»


7. شما دوباره به مسیر اصلی بازمی‌گردید.


این یعنی، وقتی دوران بدی را پشت سر بگذارید و بار دیگر، به مسیر اصلی موفقیت بازگردید.


لوران برجر، از شرمت‌اینترن کوئین می‌گوید: «می‌دانستم بعد از‌اینکه اوضاع کسب‌وکارم به شدت خراب شد، باز هم می‌توانم از اعماق به سطح بیایم و‌این کار را هم کردم. اکنون کسب‌وکارم از هر زمان دیگری سالم‌تر است.»


8. در اخبار رسانه‌ها نامتان می‌آید.


فرض کنید یک مقاله در روزنامه‌ای منتشر می‌شود و از شرکت شما به خوبی یاد می‌کند.


بونی، از شرکت کالیکو دیزاینز می‌نویسد: «در اواخر سال 2002 کسب‌وکاری را برای ساختن جواهرات دست‌ساز با سنگ‌های قیمتی آغاز کردم. در اوایل سال 2004 و پس از آنکه جواهرات ما در مجله‌ ملی مد منتشر شد، کسب‌وکارم به شدت رونق گرفت. و ظرف دو ماه آنقدر پول درآوردم که ظرف یک‌سال قبل درنیاورده بودم.»


9. برخی از مشتریان‌تان را رها می‌کنید.


وقتی کسب‌وکارتان به حد کافی موفق باشد، می‌توانید از شر چندتا از مشتریان‌تان خلاص شوید، یعنی از شر آنهایی که برایتان سودآوری نداشته‌اند.


جفری واین‌استوک، از شرمت رودز و واین‌استوک می‌گوید: «سه ماه پس از آنکه شرکت‌مان را آغاز کردیم، با مشتری جدیدی کار می‌کردیم که انتظارات زیادی از ما داشت. بار اول زنگ زد و به دنبال یک منشی می‌گشت. زنگ زد و گفت: «یادم رفت بگویم. لطفا داوطلبانی که برایم می‌فرستید، همه زنان جوان باشند.» من وکیل هستم و به او گفتم که چرا نمی‌تواند چنین درخواستی داشته باشد. او هم معذرت خواست.


یک ماه بعد آنها دنبال مدیر ارتباطات می‌گشتند. دوباره کسی از شرکت آنها زنگ زد و درخواست مشابهی را مطرح کرد. آنجا بود که تصمیم گرفتیم بی‌درنگ از شر ‌این مشتری خلاص شویم.»


10. شما به جریان نقدی مثبت رسیده‌اید.


این مرحله به شما امکان می‌دهد تا موفق شوید و سود خود را برای رشد آینده شرکت سرمایه‌گذاری کنید.


مایک اسکانلین از شرکت بورن تو سل می‌گوید: «ما کسب‌وکارمان را سال 2009 راه انداختیم. تقریبا 18 ماه طول کشید تا محصولمان را بسازیم و آن را در جولای 2010 ارائه کردیم. چهار ماه بعد، آنقدر مشتری داشتیم که جریان نقدی‌مان مثبت شد و به سودآوری رسیدیم.»


11. ناشران از شما می‌خواهند کتاب بنویسید


حتی در عصر دیجیتال هم وقتی یک کتاب بنویسید، فورا پرستیژ شرکت خودتان را بالا برده‌اید.


جیم اسمیت از شرکت بلارنی‌استون می‌گوید: «وقتی یک ناشر به من گفت تا کتابی بنویسم و تجربه‌ام در زمینه‌ هدایت کسب‌وکار طراحی وب را به اشتراک بگذارم، برادر بزرگترم گفت: «وقتی از تو می‌خواهند در زمینه‌ کسب‌وکارت کتابی بنویسی، یعنی بدل به یک نخبه در‌این کسب‌وکار شده‌ای.»


12. اولین مشتری پول محصول شما را پرداخت می‌کند.


وقتی کسی به خاطر محصول یا خدمات‌تان به شما پول پرداخت می‌کند، بهترین لحظه‌ زندگی را تجربه می‌کنید.


دیوید گرینبرگ، از شرکت پارلمان تیوترز می‌گوید: «بهترین لحظه برای من لحظه‌ای بود که نخستین دانشجو در موسسه ثبت‌نام کرد. ما اکنون در بیش از 20‌ ایالت و 80 شهر حدود 500 کارآموز داریم.»


و حالا شما بگویید: بهترین لحظه کسب‌وکارتان، لحظه‌ای که از کسب‌وکارتان مطمئن شدید، چه زمانی بوده است؟